سلام به کوچه های خالی و باغهای بی باغبان
افسوس که گذر زمان همه ی دلخوشی ها را از ما ربود ، یاد شادی های کودکانه در میان درختان توت و تاک و انگورهای شصت عروس و کاهی اش به خیر، یاد نیش زنبورهای سوری و دندِ قرمزهایی که ناگهان بر روی چشمانت می نشستند و با فرو کردن سوزنی کوچک تلنگری بر تو می زدند که این روزها را ازیاد نبری به خیر
یاد کِمِلتَه و اَلوهایی که برای چیدن دزدکی آنها از دیوارهای گلی باغها بالا می رفتیم و تا باغبان پیر می فهمید همچون سوپر من بال در می آوردیم و می گریزیدیم تا امروز به یاد آن فرارها افسوس بخوریم ای کاش پیرمرد باغبان برگوشمان می نواخت تا قدر زحماتش را الآن می دانستیم و به این آسانی از باغها نمی گذشتیم
ضمن قبولی طاعات و عبادات همشهریان عزیر به اطلاع می رساند زین پس عکس ها با حجم کمتر در وبلاک گذاشته خواهد شد تا بتوانید عکس ها را دانلود کنید.